" پایان یافته"اون فقط یه دختر ساده بود که برای استخدام توی شرکتی به نام J.k ، درخواست داده بود غافل از اینکه اتفاقات دارکی درونش به وجود میادو افراد سردو ترسناکی داره که باعث میشه هر کسی مو به تنش سیخ شه همش تقصیر خودش بود که با پای خودش رفت تو تله و درگیر ماجراهای عجیبی شد ... حالا تو اون گودال عمیق وسط گیجی و نا آگاهی ناخواسته به کسی دل میبنده ... ___________________________شخصیت های اصلی : جونگکوک ، هه را ، شوگا ، جیمین ، مینانویسنده : راشلکاپل : استریت ( boy × girl )ژانر : انگست ، رمنس ، اسمات ، زندگی روزمرگی ، عاشقانه ، *قوانین و مقررات یه کشور . شغل ها و شخصیت ها هیچ ربطی به زندگی واقعیه ما نداره همه از ذهن نویسنده به وجود اومده ...
⎙ قسمتی از متن↶با نشستن بوسه روی لاله گوشش لرز توی تنش تشدید شد و جوشش چیزی رو تو چشمش حس کردپلوتو نمیتونست انقدر کثیف باشه ،میتونست؟گزارشگری که به خونه خانواده ایی رفته بود و از مراسم سوگواری مرگ جوونی گزارش میداد ،پسری که شبونه توسط زورگیرای محله اش خفت شده بود و بخاطر مقاومتش به قتل رسیده بود ؟!پسری به اسم لی فلیکس ...حالا فلیکس حتی هویت هم نداشت،این هم ازش دریغ شده بود ،مثل چیزایی دیگه ایی که ازش گرفته شده بود، عشقش ، کارش ،خانوادش،زندگیش،گرایشش و هزار چیز دیگه ...!اما حداقل برای خانواده اش خوشحال بود،حال اون لکه ننگ از زندگیشون پاک شده بود و میتونستن سرشون رو بالا بگیرن ._سوگواریت تموم شد بیا بالا تو اتاقم مرده ی متحرک !!!!!کاپل :چانگلیکس گروه:استری کیدز #changlix #smut#straykids #skz
" أفعليها وستريني مجدداً "لا يوجد ما هو جميل في هذه الحياة جميع من احببت هم على الجهه الاخرى من الحياة وأنا سأنضم إليهم
دفتری که پر از حقایق پنهان و راز هاست دفتری که توی یک بعد از ظهر دل انگیز به دست جئون جونگ کوک رسید توی اون چه چیزی نوشته شده بود؟ خاطرات ؟ درد و دل ؟couple:استریت genre:انگست ،درام ،عاشقانه ،معمایی ،اسمات..........................................................................................تاحالا دردیو تجربه کردید که نتونید تحملش کنید ؟ نتونید با هزار جور مسکن آرومش کنید ؟ پیش انواع دکتر ها و ساقی ها برید اما اون ها فقط حالتونو بدتر کنن ؟فکر کنم اون هم همچین دردیو تحمل میکرد ..
آخر فصل: قائمة الفصل الفصل 144 بعد سقوط ماركيز تشينجيانج، أصبحت يان مي راقصة في فرقة جياوفانغ. رقصت برشاقة، وكانت ذات قوام جميل، وأنجبت مظهراً مذهلاً. في المأدبة، بذلت قصارى جهدها وتواصلت أخيرًا مع الوصي الأمير مو تشي وأصبحت خليلة له. لقد أطرى وأطرى Mu Qi أمام Mu Qi، مما جعلها مفتونة به، فقط لتوضيح مظالم عائلة Hou. فيما بعد تحقق هدفه وأراد أيضًا الزواج من الأميرة. لم تكن يان مي تريد أن تكون شوكة في عين الأميرة الجديدة، لذا طلبت منه السماح لها بالرحيل. نظر إليها الرجل بتعبير قاتم: "يمكنك الذهاب إذا أردت، وأداء واجباتك كمحظية". وبعد أن أدى واجبه نال حريته. كانت الأسرة تكافح من أجل اختيار زوج لها، وبطريقة ما وصلت الأخبار إلى آذان مو تشي. في الليل، دخل مو تشي إلى غرفته، واقترب منه خطوة بخطوة، وقال من خلال أسنانه: "لقد كنت تنتمي إلى هذا الملك لفترة طويلة، وما زلت تريد الزواج من شخص آخر؟" هاجمت يان مي بقسوة، "ألا تريد الزواج من امرأة أخرى كمحظية؟" عانقه مو تشي بإحكام، وكانت عيون الرجل حمراء: "لن أتزوج، الملك يريدك فقط." المحظية الساحرة والماكرة مقابل الأمير البارد الوجه والعميق والقوي. ===================== هذه القصة ليست لي !!!!
لیام : من دوست دارم زین : شوخیه جالبی بود لیام : من شوخی نمیکنم تو چی ؟ زین : متاسفانه منم دوست دارم لیام : تا ابد دوست دارم عشق من (my love ) زین : منم دوست دارم عزیزم
خاکستری لحظه لحظه گذشته منه میدونی من کیم تهیونگ تو رنگ خاکستری بزرگ شدم و دست و پا زدم از نظر من رنگ آرامش آبیه ولی میدونید هیچ ربطی به خاکستری زندگی من نداره ......کاپل اصلی : ویمین💕کاپل فرعی: هوپکوک 💜نامگی 💜ژانر:پلیسی_جنایی_انتقام_رمانتیک
ئەگەر لەگەڵ ترسناکترین و کوشندەترین مافیا هاوسەرگیری بکەیت چی ڕوودەدات؟تۆ نازانی و ئەویش نازانێت؟هەردووکتان چی دەکەن کاتێک بۆ یەکەمجار وەک نامۆیەک ڕووبەڕووی یەکتر دەبنەوە بەڵام ئێوە بۆ تەمەنێکی درێژ بەستراون بەیەکەوە وەک.......مێرد و ژنcover by:jooyun12store by:all_kpop12 "شەرمەزار دەبیت بە دزینی یەک وشەش"
وانیل سوخته🌼🖤رییس مافیایی که عاشق یه روانشناسه.به نظرت کی قراره عوض بشه تو تبدیل به یه روانی یا من تبدیل به یه مرد نرمال؟!!+وایسا ببینم برا چی بهت میگن خون خوار ؟_لطفا تا همین جا کافیه بیشتر از این بگم ممکنه دوباره بترسی ازم .+من با شنیدن حقیقت تلخ راحت تر از دروغ شیرین کنار میام _عام نمیدونم اسممو شنیدی یا نه من جعون جانگ کوک بزرگترین رعیس مافیا مواد مخدر ایتالیام .+عام خوبه کاش همه رعیس مافیا ها انقدر جذاب بودن ._الان مشکلت فقط جذابیته مشکلی با اون قسمت رعیس مافیا بودنش نداری؟ +نه ندارم چون مطمعنم هرکس باشی به کسی که عاشقشی آسیب نمیرسونی.ژانر:مافیایی،اسمات،بی دی اس امکاپل:اته وجانگکوک
يتسللون مدرسة عيال لانهم يبون يسترزقون الله بعد ما اهاليهم توفو بحادث ومحد درى عنهم . نتابع وش بيصير معهم بالقصة . ادعموني بالنجمة ترى تفرق معي من فضلكم ~ استمتعوا
این کتاب ، داستان یک پسر و دختری را روایت میکند که همراه با دوستان جوانشان فقط از روی کنجکاوی روحی احظار میکنند و به دام عذابی دردناک می افتند ! ____________________قسمتی از فیک :- همه را بیرون راند و با عجله از انجا دور شدند اما ، دخترکش ، با سنگی برخورد و روی زمین فرود آمد . پس از بقیه عقب ماند ، وحشت آمیزی که تفاوتی با هیولا نداشت هر چه بیشتر به دختر نزدیک میشد . دخترک بیچاره تاوان گناهی ناکرده را پس میداد ! تاوانِ "معشوقه" بودن پسر ..........نوسینده : راشل کاپل : استریت ژانر : ترسناک ، هیجانی ، عاشقانه ، رمنس ، راز آلود
زندگی افرادی که در تلاش بدست اوردن خواسته هاشون با هم ، هم مسیر میشنژانر: کمدی ، درام ، اسماتکاپل اصلی: هیونینکاپلای فرعی: مینسونگ و چانلیکس
باس لە ژیانی کچێکی زیرەک و خاوەن کەسایەتیەکی بەهێز و سەربەخۆ دەکا کە ژیانێکی سادە و ئاسوودە دەژی لەگەڵ خۆشەویسترین کەس کە داپیریەتی ....بەڵام کەسێک پێی سەرسام دەبێی و ئەو ژیانە تێکدەدا ....ئایا لە کۆتایدا ئاسوودەیی ڕوو لە ژیانی ن/ت دەکات ؟خوێنەری بە و بریار بدە ...~~~18+
بکهیون یه پسر ۲۷ ساله است که زمانی شروع کرد به تنهایی زندگی کردن؛مشکلی نداشت و ازش لذت میبرد، آدمهای موردعلاقهاش یا به قول معروف هم عقیدهاش رو دور خودش جمع کرده بود.با مدرک تقلبی پزشکی زندگیش رو میچرخوند، نیازی به یادگیری پزشکی نداشت چون فقط میخواست جیب آدمها رو خالی کنه، پس حتی اگر یه آدم سالم اما ثروتمند به تورش میخورد امکان داشت سرطان داشته باشه.این قانون بیون بکهیون بود.کل زندگیش توی دستور جراحی آدمهای سالم ، گرفتن پول اضافه و لذت بردن ازشون خلاصه میشد. فکر میکرد خیلی وقت پیش تصمیمات بزرگ زندگیش رو گرفته تا این که یه تصمیم به ظاهر کوچیک گرفت.تصمیمی که قرار بود رقم حساب بانکیش رو بالا ببره همه چیز رو تغییر داد.تصمیمی که نمیدونست قرار راه زندگیش رو به سمت پسری بکشونه که همهی عمر ازش فراری بود. اگه میخوای ضربان قلبت بره بالا این داستان رو بخون𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝘊𝘳𝘪𝘮𝘪𝘯𝘢𝘭, 𝘱𝘰𝘭𝘪𝘤𝘦, 𝘳𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦, 𝘈𝘯𝘨𝘴𝘵𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆જ⁀➴𝐄𝐗𝐎 ᴮᵃᵉᵏʰʸᵘⁿ ,ᴸᵃʸ,ᵏᵃⁱ𝐁𝐥𝐚𝐜𝐤𝐏𝐢𝐧𝐤 ʲⁱˢᵒᵒ,ᴶᵉⁿⁿⁱᵉ𝐑𝐞𝐝𝐕𝐞𝐥𝐯𝐞𝐭 ʸᵉʳⁱ
Couple:Hyunlix, Chanmin, Minsung, chanbaekAuthor: NVGanres: Omegaverse, fluff, Smut🔞 , daily lifeS: 1400.10.13End: 1401.10.28آپ: پنجشنبه هالی فلیکس فن دو آتیشهی تری راچاست (بنگ چان چانگبین جیسونگ) جوری که تک تک آلبوماشونو داره و از زمان دبیوشون تا به حال حتی یه کنسرت و اجراشونم از دست ندادهاون امگای مغلوبیه که این موضوع رو از همه مخفی میکنه و برچسب مخصوصی که فروموناشو مخفی کنن میزنه چی میشه اگه این هارد استن با یه هیتر توی کامنتا دعوا کنه و فرداش توی دانشگاه ببینتش؟؟
معشوقه عزیزم؛کسی که به اجبار بودن کنار من را تحمل کرد و هرگز حسی به من نداشت،گرفتن زندگی ام کمترین چیزی است که در ازای گرفتن آرزوها و جوانی اش باید بپردازم.تو من و به عنوان راز نگه داشتی، اما منتو رو مثل یه سوگند و قسم برای خودم نگه داشتم.رویاهای تو خیلی بزرگ و بلند بود اما رویای منفقط در کنار تو بودن خلاصه میشد.
او را تماشا کردم، درتاریکی. میخواستم از او محافظت کنم و او را در امان نگه دارم..._چانمین_مینسونگ_هیونینژانر:درام_اسمات
شروع ترم جدید بود و قرار بود کلی دانشجو جدید داشته باشه.تنها چیزی که از ته دل میخواست این بود که این ترم هم به ارومی بگذره و دانشجوهای پر دردسر توی کلاسش نباشه...قرار بود همینطوری پیش بره درسته؟
"لە دڵی تاریکیدا، کاتێک وا دیارە هەموو هیوایەک لەناوچووە و سێبەرەکان فراوانتر دەبنەوە، ئەمەت لەبیر بێـت شەیتان بە چرپە دەڵێت: 'ناتوانیت بەرگەی زریانەکە بگریت' بەڵام جەنگاوەرەکە وەڵامی دەداتەوە و دەڵێت: 'من زریانەکەم' ئەوە خودی هێزی ڕاستەقینەیە."دوای ئەوەی ڤێرا ئیڤانۆڤ ناچاردەبێت یارمەتی خوشکەکەی بدات لە بەدەستهێنانەوەی سیڤیەکی گرنگ دواجار خۆی دەبینێتەوە کە لەگەڵ دڵڕەقترین و بێ بەزەییترین مافیا گیری خواردووە کە فەرمانڕەوایی ترس و دەسەڵات دەکات.ئەو بوو بە کابوسی ترسناکی ڤێرا کە دەرچوون تێیدا ئەستەم بوو بە هەموو شێوەیەک.دەستپێک: ٢٠٢٤/٣/١٦کۆتایی : ~مافەکانی پارێزراوە
الرواية تدور حول فتاة اسمها ماريا فقدت عائلتها في حادث سيارة، فتقع ضحية الإتجار بالفتيات في المزاد مما يؤدي إلى أن يشتريها رجل غني لتصبح جاريته، فما مصير ماريا؟ وكيف سيتعامل معها هذا الرجل الغني؟ وهل ستقع في حفرة الهلاك او الحب والتملك؟
یک سال بعد از فوت مری، پسران بیکراستریت به همراه رزی دوباره زندگی مشترکشان را شروع کردنند.هفت سال از این ماجرا می گذرد...صدای گوینده ی خبر در کل خانه پخش می شود :توجه شما را به خبری که هم اکنون به دستم رسید جلب میکنم.دقایقی پیش در خیابان آکسفورد انفجاری بزرگ رخ داده است.هنوز علت حادثه و تعداد کشته ها و زخمی ها مشخص نیست.نیروهای امدادی به محل حادثه اعزام شده اند و پلیس سعی در متفرق کردن مردم دارد.شرلوک: مهد کودک رزی...